شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 755

1. خوش ماه تمامی است که از غیب برآمد

2. خورشید نهان گشته به شکل دگر آمد

3. او عمر عزیزی است که آمد به سر ما

4. خوش عمر عزیزیست که ما را به سر آمد

5. ما بر در هر خانه که رفتیم گشودند

6. محبوبی از آن خانه خرامان به در آمد

7. مستیم و نداریم خبر از همه عالم

8. یاری که از او یافت خبر بی خبر آمد

9. بالله که ندیدیم به جز نور جمالش

10. هر نقش خیالی که مرا در نظر آمد

11. با عقل همی بودم و خوش بود دو روزی

12. عشق آمد و از صحبت او خوبتر آمد

13. هر بنده که آمد به سراپردهٔ سید

14. شد شاه جهان و همه جا معتبر آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم
* اول کسی که لاف محبت زند منم
شعر کامل
سعدی
* سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
* لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست
شعر کامل
سعدی
* برخسارگان چون سهیل یمن
* بنفشه گرفته دو برگ سمن
شعر کامل
فردوسی