شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 848

1. روشن است از نور رویش دیدهٔ اهل نظر

2. در نظر بنشین خوشی اهل نظر را می نگر

3. وقت فرصت دان دمی بی عشق او یک دم مزن

4. صحبت عمر عزیز است و غنیمت می شمر

5. ما و دلبر در سرابستان دل همصحبتیم

6. عقل بر درمانده و از حال دلبر بی خبر

7. غرقه در دریای عشق و دست و پائی می زنیم

8. تا از این دریا چه آید بر سر ما ای پسر

9. نقشبندی می کند بر آب چشم ما خیال

10. هر دمی نقش خیالی می نگارد در نظر

11. ز آفتاب حسن او عالم همه پر نور شد

12. آن چنان ماهی که دیده در چنین دور قمر

13. سید عشاق آمد عقل از اینجا گو برو

14. شه درآمد آن گدا سرگشته گردد در به در


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کودکانی که درین دایره سرگردانند
* بر سر جوز تهی اینهمه غوغا دارند
شعر کامل
صائب تبریزی
* سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است
* گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* سنگ اگر در مرگ عاشق خون نمی گرید، چرا
* بیستون از لاله نخل ماتم فرهاد بست؟
شعر کامل
صائب تبریزی