شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 855

1. دل فدا کرده ایم و جان بر سر

2. خانمان باخته جهان بر سر

3. حاجیان گر به پا به مکه روند

4. خوش رواننند عاشقان بر سر

5. دامنش را اگر به دست آریم

6. سر به پایش نهیم و جان بر سر

7. بس که سودای زلف او پختیم

8. دیگ سودا رود روان بر سر

9. خاک پایش که تاج فرق من است

10. می نهم همچو سروران بر سر

11. خم می خوش خوشی به جوش آمد

12. رفت مستانه این زمان بر سر

13. بت پرست ار ببیند این بت من

14. سر ببازد روان بتان بر سر

15. خوش میانی گرفته ام به کنار

16. تا چه آید از این میان بر سر

17. نعمت الله جان به جانان داد

18. دل و دین نیز این و آن بر سر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
* خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
شعر کامل
حافظ
* پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد
* بوی کافور شنیدی و دلت سرد نشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* شب تنهاییم در قصد جان بود
* خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
شعر کامل
حافظ