شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 881

1. زر یکی و تنگهٔ زر بی شمار

2. آن یکی در هر یکی خوش می شمار

3. در حقیقت زر یکی صورت بسی

4. یک بود معنی به صورت صدهزار

5. تشنهٔ آب حیات ما بنوش

6. ساغر و می را به یکدیگر بدار

7. چشم عالم روشن است از نور او

8. خوش خیالت نقش بسته بر نگار

9. هر چه باشد هست با من در میان

10. تا میان او گرفتم در کنار

11. عشق می بیند یکی و عقل دو

12. عاشقان مستند و عاقل در خمار

13. نعمت الله در همه عالم یکی است

14. گاه پنهان است و گاهی آشکار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه فضل و علم گرد آرم؟ چو رو در عشق او آرم
* به بصره چو کشم خرما؟! به کرمان چون برم زیره
شعر کامل
مولوی
* ای که بر زاری دل می کنی انکار بیا
* گوش بر سینۀ من نه، بشنو زاری دل
شعر کامل
جامی
* تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
* تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
شعر کامل
سنایی