غزل شمارهٔ 885
1. ساقیا جام خوشگوار بیار
2. آبروئی به روی ما باز آر
3. عاشقان مست و عاقلان مخمور
4. رند میخانه زاهد بازار
5. دل ما خلوتی است خوش حالی
6. لیس فی الدار غیره دیار
7. بحر و موج و حباب و جو آبند
8. چار نام و یکی بود ناچار
9. یک شرابست و جام رنگارنگ
10. یک وجود و کمال او بسیار
11. نوش کن جام و می به شادی ما
12. تا که گردی ز عمر برخوردار
13. نه شرابی که این و آن گویند
14. آن چنان می که باشدش خمار
15. جور او راحت دل و جان است
16. حاش لله کجا بود آزار
17. هر که انکار نعمت الله کرد
18. به خدا نیستش مگر اقرار
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده