شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 887

1. بندهٔ خود ز خاک ره بردار

2. یک زمانی مرا به من بگذار

3. جان سپاری کنم به دیده و سر

4. گر تو گوئی که جان روا بسپار

5. ای دل ار عاشقی بیا می نوش

6. تا که گردی ز عمر برخوردار

7. ذوق عاقل مجو تو از عاقل

8. روی چون گل به نوک خار مخار

9. کار ما عاشقی و میخواریست

10. دولت این دولتست و کار این کار

11. گنج داری و بینوا گردی

12. کنج دل جوی و گنج را بردار

13. بر سر دار اگر نهی قدمی

14. نعمت الله بود تو را سردار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هیچ دانی که چرا پسته چنان می‌خندد
* زانکه گفتم که بدان پسته دهن می‌مانی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* بر دست حنا بسته نهد پای بهر گام
* هر کس که تماشاگه او زیر چناریست
شعر کامل
فرخی سیستانی
* تهیدستی سخن را رنگ دیگر می دهد صائب
* ندارد ناله جانسوز چون نی پر شکر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی