شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 903

1. برو ای میر من به مال مناز

2. بیش از این سیم و زر به هم مگداز

3. تا کی آزار خلق می جوئی

4. مکن آزار ور نیابی باز

5. ور خماری و درد سر داری

6. با من مست کی شوی دمساز

7. سخنم ساقی است روح افزا

8. نفسم مطربیست خوش آواز

9. ملک من عالمی است بی پایان

10. و آن تو از ختاست تا شیراز

11. من به سلطان خویش می نازم

12. تو به تاج و سریر خود می ناز

13. نعمت الله پیر رندان است

14. گر مریدی به پیر خود پرداز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب تنهاییم در قصد جان بود
* خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
شعر کامل
حافظ
* گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود
* چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست
شعر کامل
جامی
* گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
* بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت
شعر کامل
سعدی