شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 914

1. ار شراب نیمشب امروز سرمستیم باز

2. چشم مستش دیده ایم و توبه بشکستیم باز

3. عشق کافر کیش او ایمان ما بر باد داد

4. بر میان زنار کفر زلف او بستیم باز

5. از سر سجادهٔ ناموس خوش برخواستیم

6. بر در میخانه سرمستانه بنشستیم باز

7. دولت وصلت چو دستم داد در گلزار عشق

8. همچو بلبل میزنم دستان کزان رستیم باز

9. ساقی سرمست وحدت داد ما را جام می

10. نوش کردیم از خیال عقل وارستیم باز

11. ما خراباتی و رند و عاشق و میخواره ایم

12. باز رستیم از خمار ای یار سرمستیم باز

13. فانئیم و باقئیم و سیدیم و بنده ایم

14. نیست گشتم از خود و از عشق او هستیم باز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو دشمن بود شاه را کشته به
* گر آواره از جنگ برگشته به
شعر کامل
فردوسی
* ای که دیدی قتل من در پای آن سرو سهی
* شحنه را ز این فتنه واقف کن که: قاتل می‌رود
شعر کامل
اوحدی
* گل چهره‌ای که مرغ دلم صید دام اوست
* زلفش بنفشه‌ایست که سنبل غلام اوست
شعر کامل
محتشم کاشانی