غزل شمارهٔ 932
1. زر بپاش و خواجهٔ زر پاش باش
2. سر بنه بر پاش و خاکپاش باش
3. زهد بگذار و به میخانه خرام
4. در خرابات مغان قلاش باش
5. لذتی از عمر اگر خواهی برو
6. همنشین زندگی اوباش باش
7. روز امروزت غنیمت می شمر
8. دی گذشت آسوده از فرداش باش
9. گر بیابی سید هر دو سرا
10. ناظر آن دیدهٔ بیناش باش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده