شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 933

1. عشق سرمست است و دارد دور باش

2. عقل را گوید از این در دور باش

3. تندرست است آنکه دارد درد عشق

4. ور بود بی درد گو رنجور باش

5. عشق او داری ز عالم غم مخور

6. چون غم او می خوری مسرور باش

7. رند مستی گر بیابی مست شو

8. ور به مخموری رسی مخمور باش

9. ناظر او باش چون اهل نظر

10. ور نداری این نظر منظور باش

11. عشق سرداری اگر داری بیا

12. بر سر دار فنا منصور باش

13. نعمت الله نور چشم مردم است

14. چشم داری طالب این نور باش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنینست کردار چرخ بلند
* به دستی کلاه و به دیگر کمند
شعر کامل
فردوسی
* پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
* من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
شعر کامل
حافظ
* بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
* بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
شعر کامل
حافظ