غزل شمارهٔ 936
1. در میکده مست و رند و قلاش
2. همصحبت عاشقان او باش
3. هر نور که دیده یا بد از دل
4. در پای خیال عشق او باش
5. ای عقل تو زاهدی و ما رند
6. عاقل چه کند حریف قلاش
7. ظاهر جامیم و باطناً می
8. صورت نقشیم و معنی نقاش
9. معشوق خودیم و عاشق خود
10. گفتیم حدیث عشق خود فاش
11. می نوش ز جام ساقی ما
12. سرمست چو چشم یار خوش باش
13. من بندهٔ سیدم که دایم
14. مست است و حریف و رند و اوباش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده