غزل شمارهٔ 948
1. عزتی ده مرا به عزت خویش
2. زنده گردان مرا به طاعت خویش
3. غصهٔ غم ز پیش دل بردار
4. شادمان کن مرا به خدمت خویش
5. در دلم آتشی است بنشانش
6. رحمتی کن به جان حضرت خویش
7. پاک گردان دلم ز هستی خود
8. غیر را ره مده به خلوت خویش
9. همت من ز تو تو را خواهد
10. برسانم به کام همت خویش
11. دولت من وصال حضرت توست
12. دولتی ده مرا به دولت خویش
13. نعمت الله به من تو بخشیدی
14. یا ز مستان ز بنده نعمت خویش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده