شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 987

1. ای گشته خجل از گل روی تو شقایق

2. حیران شده در نرگس مست تو خلایق

3. بسیار بگشتیم به هر باغ و ندیدیم

4. سروی چو قدت رسته در طرف حدائق

5. اکنون که چمن رونق گلزار جنان شد

6. رو بادهٔ گلگون طلب و یار موافق

7. از دامن خود دست مدار ای دل شیدا

8. باشد که میسر شودت کشف حقایق

9. رندی که نهد پا به ره کعبهٔ مقصود

10. واجب بود اول قدمش ترک علایق

11. اسرار مرا زاهد مخمور چه داند

12. دُردی کش میخانه کند حل دقایق

13. سید سر خود گیر که در عالم وحدت

14. مجنون همه لیلی شد و عذرا همه وامق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند
* زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا غنچه به باغ از دهن تنگ تو دم زد
* عطار صبا مشک ختن در دهنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
* که دوستان وفادار بهتر از خویشند
شعر کامل
سعدی