شاه نعمت‌الله ولی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

شمارهٔ 38

1. وجودی در همه عالم عیان است

2. ولی از دیدهٔ مردم نهان است

3. به هر آئینه حسنی می نماند

4. ز هر برجی به شکلی نو برآید

5. تو نقد گنج او در کنج عالم

6. طلب این کنج و این گنجینه فافهم

7. حقیقت در دو عالم جز یکی نیست

8. یکی هست و در آن مأوا شکی نیست

9. خیال ار نقش می بندد به خوابی

10. جز او تعبیر خوابی خود نیابی

11. ز می جامیست پر می بر کف ما

12. حبابی می نماید عین دریا

13. که دارد این چنین ذوقی که ما راست

14. که ذوق ما همه عالم بیاراست

15. معانی بیان نعمت الله

16. بپرس از آفتاب و حضرت ماه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم
* زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان
* حاصل ترا ز زندگی جاودانه چیست؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* این مرا بس که ز وصل صنمی لاله عذار
* شب‌ و روز و مه‌ و سالم همه فروردینست
شعر کامل
قاآنی