شاه نعمت‌الله ولی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

شمارهٔ 39

1. ز ذوق خود تو را آگاه کردم

2. بهانه آفتاب و ماه کردم

3. دوئی بگذار تا باشی یگانه

4. مراد ما یکی دیگر بهانه

5. درآ در حلقهٔ رندان سرمست

6. تو را گر میل ذوق عارفانست

7. فنا شو تا بقا یابی ز باقی

8. سبو می کش که یابی لطف ساقی

9. خراباتست و ما مست و خرابیم

10. چو رندان اوفتاده در شرابیم

11. ز بحری قطره ای گفتم عیانش

12. معانی خوشی کردم بیانش

13. ز شرک خودپرستی گر برستی

14. به غیر از حضرت حق کی پرستی

15. خیال غیر خوابی می نماید

16. همه عالم سرابی می نماید

17. به بزم عاشقان ما گذر کن

18. دمی در چشم مست ما نظر کن

19. طلب کن گنج اسمای الهی

20. اگر یابی بیابی پادشاهی

21. اگر اسم و مسمی را بدانی

22. به ذوق این شرح اسما را بخوانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یک سینه بی داغ محال است گذارد
* این چهره چون لاله ستانی که تو داری
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو
* ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
شعر کامل
مولوی
* تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
* و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
شعر کامل
سعدی