غزل شمارهٔ 11
1. نگشود مرا ز یاریت کار
2. دست از دلم ای رفیق! بردار
3. گرد رخ من، ز خاک آن کوست
4. ناشسته مرا به خاک بسپار
5. رندیست ره سلامت ای دل!
6. من کردهام استخاره، صد بار
7. سجادهٔ زهد من، که آمد
8. خالی از عیب و عاری از عار
9. پودش، همگی ز تار چنگ است
10. تارش، همگی ز پود زنار
11. خالی شده کوی دوست از دوست
12. از بام و درش، چه پرسی اخبار؟
13. کز غیر صدا جواب ناید
14. هرچند کنی سؤال تکرار
15. گر میپرسی: کجاست دلدار؟
16. آید ز صدا: کجاست دلدار؟
17. از بهر فریب خلق، دامی است
18. هان! تا نشوی بدان گرفتار
19. افسوس که تقوی بهائی
20. شد شهره به رندی آخر کار
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده