شمارهٔ 12 - تمثیل در بیان وحدت کارخانه عالم
1. تو گویی هست این افلاک دوار
2. به گردش روز و شب چون چرخ فخار
3. وز او هر لحظهای دانای داور
4. ز آب وگل کند یک ظرف دیگر
5. هر آنچه در مکان و در زمان است
6. ز یک استاد و از یک کارخانه است
7. کواکب گر همه اهل کمالند
8. چرا هر لحظه در نقص و وبالند
9. همه درجای و سیر و لون و اشکال
10. چرا گشتند آخر مختلف حال
11. چرا گه در حضیض و گه در اوجند
12. گهی تنها فتاده گاه زوجند
13. دل چرخ از چه شد آخر پر آتش
14. ز شوق کیست او اندر کشاکش
15. همه انجم بر او گردان پیاده
16. گهی بالا و گه شیب اوفتاده
17. عناصر باد و آب و آتش و خاک
18. گرفته جای خود در زیر افلاک
19. ملازم هر یکی در منزل خویش
20. بننهد پای یک ذره پس و پیش
21. چهار اضداد در طبع مراکز
22. به هم جمع آمده، کس دیده هرگز؟
23. مخالف هر یکی در ذات و صورت
24. شده یک چیز از حکم ضرورت
25. موالید سه گانه گشته ز ایشان
26. جماد آنگه نبات آنگاه حیوان
27. هیولی را نهاده در میانه
28. ز صورت گشته صافی صوفیانه
29. همه از امر وحکم داد داور
30. به جان استاده و گشته مسخر
31. جماد از قهر بر خاک اوفتاده
32. نبات از مهر بر پای ایستاده
33. نزوع جانور از صدق و اخلاص
34. پی ابقای جنس و نوع و اشخاص
35. همه بر حکم داور داده اقرار
36. مر او را روز و شب گشته طلبکار
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده