شمارهٔ 31 - قاعده در بطلان حلول و اتحاد
1. من و ما و تو او هست یک چیز
2. که در وحدت نباشد هیچ تمییز
3. هر آن کو خالی از خود چون خلا شد
4. انا الحق اندر او صوت و صدا شد
5. شود با وجه باقی غیر هالک
6. یکی گردد سلوک و سیر و سالک
7. حلول و اتحاد از غیر خیزد
8. ولی وحدت همه از سیر خیزد
9. تعین بود کز هستی جدا شد
10. نه حق شد بنده نه بنده خدا شد
11. حلول و اتحاد اینجا محال است
12. که در وحدت دویی عین ضلال است
13. وجود خلق و کثرت درنمود است
14. نه هرچ آن مینماید عین بود است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده