وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 143

1. بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود

2. بنده بودیم و زبان ماجرا کوتاه بود

3. حق یاریهای سابق گر نبستی راه نطق

4. درجواب این که گفتی نکته‌ای در راه بود

5. پیش ازینم جان فزودی لذت دشنام او

6. اله اله از چه امروز اینچنین جانکاه بود

7. گو مده فرمان که دیگر نیست دل فرمان پذیر

8. حکم او می‌رفت چندانی که اینجا شاه بود

9. سالها هم بگذرد وحشی که سویش نگذرم

10. تا نپنداری که خشم ما همین یک ماه بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عالم دیگر به دست آور که در زیر فلک
* گر هزاران سال می مانی همین روز و شب است
شعر کامل
صائب تبریزی
* ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب
* زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته‌اند
شعر کامل
خاقانی
* کی توانستی ز شور عندلیبان خواب کرد؟
* از شکوفه گر نبودی پنبه در گوش بهار
شعر کامل
صائب تبریزی