وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 142

1. آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود

2. هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود

3. من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر

4. آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود

5. چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او بس است

6. بیش از این ما صبر نتوانیم آن ایوب بود

7. بود از مجنون به لیلی لاف یکرنگی دروغ

8. در میان گر احتیاج قاصد و مکتوب بود

9. من نمی‌دانم که این عشق و محبت از کجاست

10. اینقدر دانم که میل از جانب مطلوب بود

11. این عجایب بین که یوسف داشت در زندان مصر

12. پای در زنجیر و جایش در دل یعقوب بود

13. وحشی این مژگان خون پالا که گرد غم گرفت

14. یاد آن روزی که در راه کسی جاروب بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
* چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
شعر کامل
حافظ
* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی
* تا صبا شانه بر آن سنبل خم در خم زد
* آشیان دل یک سلسله را بر هم زد
شعر کامل
فروغی بسطامی