وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 149

1. دوش از عربده یک مرتبه باز آمده بود

2. چشم پر عربده‌اش بر سر ناز آمده بود

3. چشمش از ظاهر حالم خبری می‌پرسید

4. غمزه‌اش نیز به جاسوسی راز آمده بود

5. بود هنگامهٔ من گرم چنان ز آتش شوق

6. که نگاهش به تماشای نیاز آمده بود

7. غیر داند که نگاهش چه بلا گرمی داشت

8. زانکه در بوتهٔ غیرت به گداز آمده بود

9. چه اداها که ندیدم چه نظرها که نکرد

10. بنده‌اش من که عجب بنده نواز آمده بود

11. آرزو بود که هر لحظه به سویت می‌تاخت

12. داشت می‌دانی و خوش در تک و تاز آمده بود

13. وحشی از بزم که این مایهٔ خوشحالی یافت

14. که سوی کلبهٔ ما با می و ساز آمده بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برگ خرمایم که از من باد زن سازند خلق
* باد سردم در لب است و ریز ریز اجزای من
شعر کامل
خاقانی
* ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
* نان حلال شیخ ز آب حرام ما
شعر کامل
حافظ
* حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
* که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
شعر کامل
حافظ