غزل شمارهٔ 183
1. پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
2. بهانه ساخت که شنجرف بوده پی گم کرد
3. تبسمی ز لب دلفریب او دیدم
4. که هر چه با دل من کرد آن تبسم کرد
5. چنان شدم ز غم و غصهٔ جدایی دوست
6. که دید دشمن اگر حال من ، ترحم کرد
7. ز سنگ تفرقه ایمن نشست صاف دلی
8. که رفت و تکیه به دیوار دیر چون خم کرد
9. نگفت یار که داد از که میزند وحشی
10. اگر چه بر در او عمرها تظلم کرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده