وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 210

1. آه شراره بارم کان از درون برآمد

2. ابریست آتش افشان کز بحر خون برآمد

3. می‌کرد دل تفأل از مصحف جمالش

4. از زلف او به فالش جیم جنون برآمد

5. فانوس وار ما را از شمع دل فروزی

6. آتش ز سینه سر زد دود از درون برآمد

7. از لالهٔ جگر خون احوال کوهکن پرس

8. کان داغدار با او در بیستون برآمد

9. از چشم پر فن او در یک فریب دادن

10. از عقل و هوشمندی سد ذوفنون بر آمد

11. بر رسم داد خواهان زد دست بر عنانش

12. آیا ز دست وحشی این کار چون برآمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رشک می آید مرا از جامه بر اندام تو
* با تو ای گل جای در یک پیرهن باید مرا
شعر کامل
رهی معیری
* دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
شعر کامل
حافظ
* غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش
* کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم
شعر کامل
حافظ