غزل شمارهٔ 213
1. یاران خدای را به سوی او گذر کنید
2. باشد کش این خیال ز خاطر بدر کنید
3. در ما ز دست آتش و بر عزم رفتن است
4. چون آه ما زبان خود آتش اثر کنید
5. آتش زبان شوید و بگویید حال ما
6. هنگام حال گفتن ما دیده تر کنید
7. از حال ما چنانکه درو کارگر شود
8. آن بیمحل سفر کن ما را خبر کنید
9. منعش کنید از سفر و در میان منع
10. اغراق در صعوبت رنج سفر کنید
11. گر خود شنید جان ز من و مژده از شما
12. ور نشنود مباد که اینجا گذر کنید
13. وحشی گر این خبر شنود وای بر شما
14. از آتش زبانه کش او حذر کنید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده