غزل شمارهٔ 230
1. دوش پر عربدهای بود و نه آنست امروز
2. نگهش قاصد سد لطف نهانست امروز
3. حسنش آنست ولی خود نه همانست بلی
4. بودی آفت دل ، راحت جانست امروز
5. روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
6. حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز
7. شرح رازی که میان من و او خواهد بود
8. بیش از حوصلهٔ نطق و بیانست امروز
9. تا چه ها بر سر و دستار حریفان گذرد
10. زان میتند که در رطل گرانست امروز
11. بر کمان میکشد آن غمزهٔ خدنگی که مپرس
12. ای خوشا سینهٔ وحشی که نشانست امروز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده