وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 259

1. شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف

2. ریخت آخر آبروی خویش را برخاک، حیف

3. روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ

4. کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف

5. ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم

6. حیف باشد بر چنان رو دیدهٔ ناپاک ، حیف

7. گر بر آید جانم از غم ، نیستی آن ، کز غلط

8. بر زبانت بگذرد روزی کز آن غمناک حیف

9. در خم فتراک وحشی را نمیبندی چو صید

10. گوییا می‌آیدت زان حلقهٔ فتراک حیف


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در پرده حجاز بگو خوش ترانه‌ای
* من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز
* تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* تو مپندار کز این در به ملامت بروم
* دلم این جاست بده تا به سلامت بروم
شعر کامل
سعدی