وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 329

1. رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من

2. کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من

3. طایری بودم من و غوغای بال افشانیی

4. چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من

5. بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت

6. ورنه کس هرگز نمی‌رنجیده از افعال من

7. گشته‌ام آواره سد منزل ز ملک عافیت

8. می‌دواند همچنان بخت بد از دنبال من

9. ساده رو وحشی که می‌خواهد به عرض او رسید

10. آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر گه که نظر بر گل رویت فکنم
* خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم
شعر کامل
سعدی
* شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
* خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی
* عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
* چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شعر کامل
حافظ