وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 334

1. چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم کن

2. نگاهی چند ناز آلوده در کار نیازم کن

3. درخت میوه‌ای داری صلای میوه‌ای میزن

4. ولی اندیشه از گستاخی دست درازم کن

5. به دیوانش مرا کاری فتاد ای لطف پنهانی

6. یکی زان شیوه‌های پیش خدمت کار سازم کن

7. برون آور ز جیبت آن عنایتها که می‌دانی

8. کلیدی وز در زندا ن غم این قفل بازم کن

9. به هیچم می‌توان کردن تسلی گر دلت خواهد

10. نمی‌گویم که خاص از شیوه‌های دلنوازم کن

11. حجابست اینکه خالی می‌کند پهلوی ما از تو

12. به یک جانب فکن این شرم، و رفع احترازم کن

13. ز من برخاست تکلیف از جنون عشق بت وحشی

14. ببر دیوانگی از طبع و تکلیف نمازم کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سپید و سیاهست هر دو زمان
* پس یکدگر تیز هر دو دوان
شعر کامل
فردوسی
* بغیر اشک که راه نگاه من بندد
* که دیده قافله ای چشم راهزن بندد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* با وجود رخ و بالای تو کوته نظریست
* در گلستان شدن و سرو خرامان دیدن
شعر کامل
سعدی