وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 342

1. به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن

2. حیات خضر خواهی فکر آب زندگانی کن

3. ز اهل نشأه حرفی یاد دارم جان من بشنو

4. نشین با شیشه همزانو و می را یار جانی کن

5. دل مینای می‌باید که باشد صاف با رندان

6. دگر هرکس که باشد گو چو ساغر سرگرانی کن

7. به آواز دف و نی خاکبوس دیر می‌گوید

8. بیا خاک در میخانه باش و کامرانی کن

9. ز رنگ آمیزی دوران مشو غافل ز من بشنو

10. می رنگین به جام انداز و عارض ارغوانی کن

11. نصیحت گوش کن وحشی که از غم پیر گردیدی

12. صراحی گیر و ساغر خواه و خطی از جوانی کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
* فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت
شعر کامل
حافظ
* یا رهگذر مورچگان است به ‌گلبرک
* یا بر سمن تازه بنفشه بدمیدست
شعر کامل
امیر معزی
* جای در بستان سرای عشق می‌باید مرا
* عندلیبم از چه در ماتم سرا افتاده ام
شعر کامل
رهی معیری