وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 391

1. کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی

2. سر اقبال من و پیشهٔ گردن سایی

3. باز چون آمده از سجده سرش سوده به چرخ

4. هر که بر خاک درت کرده جبین فرسایی

5. آن قدر آرزوی سجدهٔ رویت که مراست

6. در همه روی زمینش نبود گنجایی

7. دیرتر دولت پابوس تو دریافته‌ام

8. ز آنکه می‌کرده‌ام از دیده زمین پیمایی

9. شکرلله که رسیدم به تماشا گه وصل

10. کردم از خاک درت تقویت بینایی

11. بردر خویش بگو حرمت چشمم دارند

12. که به جاروب کشی آمده و سقایی

13. خواهم از لطف تو باشد نگهی خاصهٔ من

14. نگهی نی چو نگاه دگران هر جایی

15. طول منشور بقای ابدی را چکنم

16. خم ابروی تواش گر نکند طغرایی

17. وحشیم طوطیم اندر پس آیینهٔ بخت

18. دایم از شکر عطای تو به شکرخایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به باده دست میالای کان همه خون است
* که قطره قطره چکیده ست از دل انگور
شعر کامل
ظهیر فاریابی
* عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
* هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
شعر کامل
سعدی
* عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید
* میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را
شعر کامل
صائب تبریزی