وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6

1. من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را

2. به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

3. نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل

4. به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

5. چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم

6. که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

7. گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری

8. شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را

9. چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می‌داری

10. نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

11. ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل

12. کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
* بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم
شعر کامل
سعدی
* ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
* چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است
شعر کامل
سعدی
* دستی که ریزشی نکند شاخ بی برست
* نخلی که میوه ای ندهد خشک بهترست
شعر کامل
صائب تبریزی