غزل شمارهٔ 7
1. طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را
2. پارهای از میان ببر این شب انتظار را
3. شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان
4. چشم به ره نشاندهام جان امیدوار را
5. هم تو مگر پیالهای، بخشی از آن می کهن
6. ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را
7. شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشک عالمی
8. بسکه به ذوق میکشم این می ناگوار را
9. نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت
10. دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را
11. وحشی اگر تو عاشقی کو نفس تورا اثر
12. هست نشانهای دگر سینهٔ داغدار را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده