وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 71

1. مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست

2. مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکیست

3. تمام در طلب وصل و وصل می‌طلبیم

4. اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکیست

5. اگر چه مانده اسیر است همچنان خوش باش

6. که منتهای ره کاروان حاج یکیست

7. فریب تاج مرصع مده به سربازان

8. که ترک سر بر این جمع و ننگ تاج یکیست

9. همین منادی عشقست در درون خراب

10. که آنکه می‌دهد این ملک را رواج یکیست

11. چه جای زحمت و راحت که پیش پای طلب

12. حریر نسترن و نشتر زجاج یکیست

13. بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر

14. که وضع عنصر و تألیف امتزاج یکیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خنده رویی گردون فریب رحم مخور
* که رخنه های قفس رخنه رهایی نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
* به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
شعر کامل
سعدی
* مرا به آتش سوزنده رحم می آید
* که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد
شعر کامل
صائب تبریزی