غزل شمارهٔ 83
1. دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
2. کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
3. گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد
4. آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست
5. از آتش سودای تو و خار جفایت
6. آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست
7. بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
8. اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
9. در حشر چو بینند بدانند که وحشیست
10. آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده