غزل شمارهٔ 84
1. وقت برقع ز رخ کشیدن نیست
2. رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
3. بر من خسته بین و تند مران
4. که مرا قوت دویدن نیست
5. با که گویم غمت که در مجلس
6. زهرهٔ گفتن وشنیدن نیست
7. من خود از حیرت تو خاموشم
8. حاجت منع و لب گزیدن نیست
9. میرمد وحشی آن غزال از من
10. هرگزش میل آرمیدن نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده