شمارهٔ 13-گفتار در ستایش عشق
1. زبان دان رموز کیمیا کیست
2. که گویم حل و عقد کیمیا چیست
3. نه بحث ما در آن امر محال است
4. که در اثبات و نفیش قیل و قال است
5. سخن در کیمیای جسم و جانست
6. که گر خود کیمیایی هست آنست
7. بیا زین کیمیا زر کن مست را
8. غنی گردان وجود مفلست را
9. مراد از کیمیا تأثیر عشق است
10. که اکسیر وجود اکسیر عشق است
11. بر این اکسیر اگر خود را زند خاک
12. طلایی گردد از هر تیرگی پاک
13. اگر زین کیمیا بویی برد سنگ
14. عیار سنگ را باشد ز زر ننگ
15. صفات عشق را اندازهای نیست
16. کجا کز عشق حرف تازهای نیست
17. خواص عشق بسیار است، بسیار
18. جهان را عشق در کار است، در کار
19. ز جام عشق اگر مدخل خورد می
20. کند منسوخ جود حاتم طی
21. نهیب عشق اگر باشد ز دنبال
22. زند زالی به سد چون رستم زال
23. گدا را سر فرو ناید به شاهی
24. اگر عشقش دهد صاحب کلاهی
25. ز بحر عشق اگر بارد بخاری
26. شود هر شوره زاری مرغزاری
27. ز کوی عشق اگر آید نسیمی
28. شود هر گلخنی باغ نعیمی
29. همه دشوارها آسان کند عشق
30. غم وشادی همه یکسان کند عشق
31. گرت سد قلزم آید در گذرگاه
32. به هر گامی نهنگی بر سر راه
33. توجه کن به عشق و پیش نه گام
34. ببین اعجاز عشق قلزم آشام
35. ورت سد بند بر هر دست و پاییست
36. که هر بندی از آن دام بلاییست
37. مدد از عشق جو و ز عشق یاری
38. ببین وارستگی و رستگاری
39. منادی میکند عشق از چپ و راست
40. که حد هر کمال اینجاست اینجاست
41. کمال اینجاست، دیگر جا، چه پویی
42. زهی ناقص ز دیگر جا چه جویی
43. اگر اینجا زن آید مرد گردد
44. رسد بیدرد صاحب درد گردد
45. به یاقوتی برآید سنگ را نام
46. بر او یک جرعهگر ریزی ازین جام
47. مگو نتوان دوباره زندگانی
48. که گر عشقت مدد بخشد توانی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده