وحشی بافقیفرهاد و شیرین (فهرست)

شمارهٔ 27-در جواب گفتگوی شیرین و قبول نمودن فرهاد کندن کوه بیستون را به جهت عمارت

1. بدو فرهاد گفت که ای سرو نوخیز

2. لبت جان پرور و زلفت دلاویز

3. خیالت برده از دل صبر و تابم

4. نگاهت کرده سرمست و خرابم

5. کمند زلف مشکین تو دامم

6. شراب لعل نوشینت به جامم

7. به هر خدمت که فرمایی برآنم

8. به جان کوشم درین ره تا توانم

9. نه کوه سنگ اگر باشد ز پولاد

10. کنم با نیروی عشقش ز بنیاد

11. چه جای کوه اگر همت گمارم

12. اگر دریاست گرد از وی برآرم

13. شکفت از گفته فرهاد آن ماه

14. به سان غنچه از باد سحرگاه

15. پس از این گفتگو و عهد و پیوند

16. قرار این داد شیرین شکر خند

17. که تا انجام کار آن شوخ طناز

18. به هر نزهتگهی جشنی کند ساز

19. به هر دشتی کند روزی دو منزل

20. به مشغولی گشاید عقدهٔ دل

21. رسد چون کار آن مشکو به انجام

22. کشد رخت اندر آن آن ماه خودکام

23. وز آن پس لعل شکر بار بگشود

24. به سد شیرینی او را کرد بدرود

25. به مرکب جست و گلگون را عنان داد

26. ز فرهاد آن خبردارد که جان داد

27. برفت از بیستون آن سرو آزاد

28. نه او ماند اندر آن منزل نه فرهاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای
* کنون که نوبت تست ای ملک به عدل گرای
شعر کامل
سعدی
* عاشقان را سردی معشوق بر دل بار نیست
* شمع کافوری کند سرگرم تر پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی
* مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
* لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
شعر کامل
حافظ