غزل شمارۀ 1116
1. ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکین هم
2. چه رخی گشاده دارد که کند گره جبین هم
3. ز غم بهشت رویی من خسته را چه دوزخ
4. جگریست پر ز آتش نفسی است آتشین هم
5. بکشد هزار عاشق نکشیده تیغ و شاید
6. که برون چو غنچه نارد سر دست و آستین هم
7. سگ آهوان چشمت به نیاز صد چو مجنون
8. نه همین نیازمندان که هزار نازنین هم
9. چه کنم کجا گریزم ز کمان ابروی او
10. گر ازین کمان گریزم اجلست در کمین هم
11. بنشاط و ناز خلقی گل وصل باز چیدند
12. من و جور باغبانان نه همان گل و همین هم
13. همه عمر چشم اهلی بجمال یار بازست
14. نه نظر بر آسمانش نه نگاه بر زمین هم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده