اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 249

1. ذره چون خورشید گردد طالع و لامع خوش است

2. آفتاب بخت من لامع نشد طالع خوش است

3. میزند تیغ آفتاب من که میرم پیش او

4. گر شفاعتخواه نبود در میان مانع خوش است

5. میرسد گاهی بسمع محرمان حالم ولی

6. حال مجنون را اگر لیلی بود سامع خوش است

7. سایه ام بر سر سگش همچون همامی افکند

8. گر بمشتی استخوان من شود قانع خوش است

9. ناخوشیهایی که ما از ظلمت هجران کشیم

10. گاه گاهی برق وصلی گر شود لامع خوش است

11. دوش دیدم اهلی آنمه همنشین در واقعه

12. گر بخواب این قصه هم واقع شود واقع خوش است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو غنچه نکهت خود از صبا دریغ مدار
* ز آشنا سخن آشنا دریغ مدار
شعر کامل
صائب تبریزی
* سوختم در آتشش چون عود و زانم بیم نیست
* بیم آن دارم که دود من بگیرد دامنش
شعر کامل
سلمان ساوجی
* بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
* مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
شعر کامل
وحشی بافقی