اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 456

1. گر قسمن ما شد ز ازل غم چه توان کرد؟

2. وین دردی غم گر نرسد هم چه توان کرد؟

3. گفتی که بپرداز دل از دردم و خوش باش

4. چون درد تو از دل نشود کم چه توان کرد؟

5. از دوستیت دشمن من شد همه عالم

6. ایدوست بگو با همه عالم چه توان کرد؟

7. زخمی که زدی بر جگر ریش من از هجر

8. چون چاره هلاک است به مرهم چه توان کرد؟

9. زاهد ز کف دوست ننوشید می خلد

10. حیوان صفتی گر نشد آدم چه توان کرد؟

11. گیرم که پریشانی ایام شود جمع

12. با فتنه آن کاکل پرخم چه توان کرد؟

13. وصف لب خاموش تو اهلی چه بگوید

14. جایی که مسیحا نزند دم چه توان کرد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
* صبر و آرام تواند به من مسکین داد
شعر کامل
حافظ
* از آتش سودایت دارم من و دارد دل
* داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
شعر کامل
رهی معیری
* سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
* خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
شعر کامل
حافظ