اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 729

1. جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد

2. شاقی آن شربت کرم فرما که سودا میبرد

3. هرکه عاشق گشت همچون ذره از پستی برست

4. کار او را آفتاب عشق بالا میبرد

5. بسکه میگردم چو مجنون دور از آنچابک غزال

6. سیل اشگ از خانه رخت من بصحرا میبرد

7. گرچه خط و خال و زلفش هر یکی غارتگریست

8. دل ز دست عاشقان آن چشم شهلا میبرد

9. جان که باز آرد ز دست غمزه اش کانشاهباز

10. میرباید دل ز دست خلق و در پا میبرد

11. کشته شد اهلی ز عشق و دادش اینجا کس نداد

12. با شهیدان رخت خون آلوده اینجا میبرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای نفس نوح بیا وی هوس روح بیا
* مرهم مجروح بیا صحت بیمار بیا
شعر کامل
مولوی
* ای خدا از عاشقان خشنود باد
* عاشقان را عاقبت محمود باد
شعر کامل
مولوی
* هرکه از پوست در آغاز نیامد بیرون
* همچو بادام نپیوست به قند آخر کار
شعر کامل
صائب تبریزی