غزل شمارۀ 730
1. عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود
2. دامن پاک کس آلوده بجامی نشود
3. می خور و سبحه و سجاده صد پاره بهل
4. مزغ زیرک ز پی دانه بدامی نشود
5. پیش مرغ دل ما کعبه و بتخانه یکیست
6. طایر سدره مقیم لب بامی نشود
7. صد ملامت ز بتان بینم و اینطایفه را
8. کم به بینم که مرا ذوق سلامی نشود
9. سوخت پروانه و شمع از رخ او یاد نکرد
10. هیچکس سوخته در آتش خامی نشود
11. عشق از خواجگی و بندگی آزاد بود
12. ورنه محمود گرفتار غلامی نشود
13. هرکه رفتار بتان دید چو اهلی عجبست
14. که سرش خاک ره کبک خرامی نشود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده