اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 774

1. بر من خسته رقیبان چو گذر می آرند

2. می طپد دل که از آن مه چه خبر می آرند

3. زان شهیدان ترا دست در آغوش خودست

4. که خیال تو در اندیشه به بر می آرند

5. چشم خون ریز بپوشم ز رخت لاله صفت

6. گرم از کاسه سر چشم بدر می آرند

7. از تو چون سایه گریزند بتان هر طرفی

8. که تو خورشیدی و کم تاب نظر می آرند

9. سوخت از خوی تو اهلی چو دمی با تو نشست

10. پس حریفان تو چون با تو بسر می آرند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
* شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
شعر کامل
سعدی
* قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
* که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
شعر کامل
سعدی
* همه وقت عارفان را نظرست و عامیان را
* نظری معاف دارند و دوم روا نباشد
شعر کامل
سعدی