غزل شمارهٔ 101
1. ای از مژه تو رخنه در جانها
2. وی درد تو کیمیای درمانها
3. بادی که ز کوی تو همی آید
4. می جنبد و می برد ز ما جانها
5. تو جیب گشاده در خرامیدن
6. دست همه خلق در گریبانها
7. آن زیستنی که داشتی با من
8. میرم اگر آیدم به دل زانها
9. جز مهرگیا ز خاک برناید
10. جایی که زنم ز دیده بارانها
11. در بادیه فراق جان دادم
12. چون تشنه که مرد در بیابانها
13. خون ریز ز خسرو، ار میی ندهی
14. این کن، اگر نمی کنی آنها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده