غزل شمارهٔ 106
1. شبی دیدم چو مه بر بام او را
2. صراحی پیش و بر کف جام او را
3. دعا می کردم و می نامدش یاد
4. ز مستی بهر من دشنام او را
5. نخواهد دل به خود دشنام ازان لب
6. ز لعل او همین بس کام او را
7. به دل او را که عشقش خانه سازد
8. کجا ماند دگر آرام او را
9. کسی کز عارض و زلف تو گوید
10. همین بس ورد صبح و شام او را
11. دلم دارد هوای پای بوست
12. ببین در سر خیال خام او را
13. چو برگشتی ز خسرو، کرد پامال
14. جفای گردش ایام او را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده