امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1061

1. شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد

2. بود امید که بر درد ما دوا برسد

3. چه گویمش که بلایی ست او به نیکویی

4. چنان بلای دل، ای کاشکی به ما برسد

5. رود کرشمه کنان در ره و هزار چو من

6. بمرده باشد هر سو، به خانه تا برسد

7. عمامه کج نهد و بس که پیچ پیچ کند

8. به هر دل از خم او پیچشی جدا برسد

9. ز بهر خوبان گویند «جان خود بفروش »

10. هزار بار فروشم، اگر بها برسد

11. بیار زلف دلاویز تا به سینه نهم

12. دل ز جای برفته مگر به جا برسد

13. جفای برشکنی های تو مرا بشکست

14. رو مدار که بر خسرو آن جفا برسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وقت است درین انجمن از تنگدلیها
* چون پسته زبان در دهنم زنگ برآرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* از صحبت ناجنس به کامل نرسد نقص
* از تلخی بادام چه پرواست شکر را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* چشم گریست خون و دل گفت که یاس من نگر
* زانکه خزان وصل را یاسمنم، دریغ من
شعر کامل
خاقانی