امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1163

1. صبح دولت می دمد از روی آن خورشیدوش

2. در چنین فرخ صبوحی، ساقیا، یک جام کش

3. آتش ما کی فرو میرد بدین گونه که می

4. تا خط بغداد دارد ساقی و ما دجله کش

5. چون من از بازوی همت روز را بر شب زنم

6. در نیارم سر به تاج روم و اکلیل حبش

7. چون مه نخشب بتان خالی نباشند از دروغ

8. تا نداری استوار از خود درون آری مکش

9. می که بر ما زهر شد هم تو کنی آب حیات

10. تا نگیری عیب ما اول بگو یا خود بچش

11. بر لبت گازی زدم، بر دل و دین و خرد

12. مهره بر چین، چون که نقش کعبتین آمد دوشش

13. بهترین روز مرا روز بدی آمد، از آنک

14. هست خسرو شیشه و آن سنگدل دیوانه وش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من مرغکی پربسته‌ام زان در قفس بنشسته‌ام
* گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را
شعر کامل
سعدی
* گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
* روا بود که ملامت کنی زلیخا را
شعر کامل
سعدی
* گرم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی
* شکنجه صبر ندارم بریز خونم و رستی
شعر کامل
سعدی