امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1310

1. امشب میان نوخطان سرمست و غلتان بوده ام

2. چمعم که باری یک شبی مست و پریشان بوده ام

3. در جمع خوبان بوده ام، گر بر تنی عاشق شدم

4. عیبم مکن، ای پارسا، در کافرستان بوده ام

5. گر من اسیر بت شدم، ای پارسا، عیبم مکن

6. آخر من گمراه هم روزی مسلمان بوده ام

7. با او بدم شب وین زمان در خود گمم، یعنی دلا

8. من آن گدایی ام که شب بر خوان سلطان بوده ام

9. پرسی که «با من بوده ای وقتی و غمها خورده ام »

10. دور از تو اکنون مرده ام آن روز با جان بوده ام

11. گفتی که «در دامان من خود را شناس و دست زن »

12. عمری که از شرمندگی سر در گریبان بوده ام

13. شد خسرو عشقم بلا، زین پس من و دیوانگی

14. رفت آنکه وقتی عقل را در بند فرمان بوده ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قفس تنگ فلک جای پر افشانی نیست
* یوسف نیست درین مصر که زندانی نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* نباید که باشد جز از آفرین
* که پاکی نژاد آورد پاک دین
شعر کامل
فردوسی
* سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت
* عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شعر کامل
سعدی