امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1857

1. بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم، چونی؟

2. کز پی کاهش من روز به روز افزونی

3. پیش از این گر چه جفاهات بسی بود، ولی

4. نه چنین بود از این بیشتری کاکنونی

5. جان همی خواستی از من که به افسون ببری

6. جان من رفت و تو هم بر سر آن افسونی

7. چند گویی که چه حال است دل تنگ ترا

8. آن چنان است که تو از دل من بیرونی

9. حال خونابه خسرو دل خسرو داند

10. تو چه دانی که نه در آب و نه اندر خونی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر تو خاری همچو خار اندر طلب سرتیز باش
* تا همه خار تو را همچون گل و نسرین کنند
شعر کامل
مولوی
* چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
* نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
شعر کامل
حافظ
* به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن
* اگر ز سوختگانی صدا بلند مکن
شعر کامل
صائب تبریزی