غزل شمارهٔ 340
1. هلال عید جهان را به نور خویش آراست
2. شراب چون شفق و جام چون هلال کجاست
3. مگر شراب شفق خورد شب ز جام هلال
4. که هر گهر که در او بود جمله در صحراست
5. نگر نثار جواهری که شب کند بر چرخ
6. هلال خم شد و جنبید، از آنش پشت دوتاست
7. به نیم دایره ماند هلال در گردش
8. هزار نقطه ز نقش ستارگان پیداست
9. شراب شد، به عمل آر مایه عملش
10. که هم مقاطعه پیکرش بخواهد سوخت
11. کمر ببند و گره زن به جعد و روشن کن
12. که کوته است شب و آفتاب در جوزاست
13. نه دایره ست ز می در میان شیشه که آن
14. خیال حلقه ای از گوش شاهد رعناست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده